رمان «ناتور دشت یا ناطور دشت» (The Catcher in the Rye) نوشته جی دی سلینجر نویسنده آمریکایی و یکی از برجستهترین آثار او است. این کتاب در سال ۱۹۵۱ منتشر شده و بیش از ۶۵ میلیون نسخه از آن در جهان به فروش رفته است و در لیست ۱۰۰ رمان برتر مجله گاردین است.
این رمان داستان هولد كالفيد نوجوان ۱۷ساله و سرگشتهای را روایت میکند که از مدرسه اخراج شده و حالا در یک مرکز توانبخشی داستان زندگیاش را برای روانکاو خود تعریف میکند. این چهارمین بار است که او از مدرسه شبانه روزیای که در آن تحصیل میکند، اخراج میشود و دیگر فرصت جبران ندارد. هولد كالفيد تا تعطیلات کریسمس که باید به خانه خود در نیویورک برود، سه روز فرصت دارد. تمام رمان در این سه روز یعنی شنبه، یکشنبه و دوشنبه روایت میشود، که داستان راوی از سه روز از زندگیاش تا برگشتن به خانه است. سه روزی که هولدن احساس شکست و بیچارگی خود را روایت میکند و انگیزهای برای بازگشت به خانه ندارد. از طرفی علاقهای هم ندارد تا خانوادهاش چیزی در این مورد بدانند.
هولدن کالفیلد پسری با احساس و با استعداد است که از دنیای آدم بزرگها خوشش نمیآید، چون متوجهي افکار پوچ مردم در جامعهی خود شده است. هولدن نسبت به سن خود درک بیشتری به دنیا و حقیقت آن دارد. او با وجود استعداد و عواطف، فردی بیهدف است و آیندهای روشن برای خودش در جامعهی بعد از جنگ آمریکا نمیبیند. هولدن احساس افسردگی و تنهایی میکند و معتقد است در دنیای بزرگسالان هیچ كس به معنای واقعی عاقل و بالغ نشده است. او به کودکان علاقهی زیادی دارد و موفقیت و خوشبختی آنها برایش مهم است. به همین دلیل در کتاب روابط صمیمانهی هولدن با خواهر کوچکش فیبی و نقش مهم او در علاقهی هولدن به شغل آیندهاش به چشم میخورد. هولدن کالفید نگران جامعه و سرنوشت افراد است، کتاب میخواند و متفکر است. او نمیداند زندگیاش در چه مسیری و چگونه باید پیش رود و همین باعث شده تا بسیاری از نوجوانان و جوانان با شخصیت هولدن کالفید همذات پنداری کنند.
با وجود تقاضای زیاد از طرف کارگردانهای بزرگ سینمایی مثل «بیلی وایلدر»، «استیون اسپیلبرگ» و «الیا کازان» نویسنده کتاب جی دی سلینجر هیچگاه راضی نشد تا براساس کتابش در هالیوود فیلمی ساخته شود. او در پاسخ به دیگران میگفت: «نمیتوانم چنین اجازهای را بدهم. چون هولدن خوشش نمیآید»!
احتمالا با خودتان فکر کردهاید که کلمه ناتور از کجا آمده است. در ادبیات فارسی میتوان کلمهی ناتور را در بیتی از سعدی بینیم، «جهان دیده پیری بر او بر گذشت/ چنین گفت خندان به ناتور دشت». این کلمه در فرهنگ لغت به معنای نگهبان، محافظتکننده و باغبان آمده است. در اواخر داستان هم هولدن به خواهرش فیبی از علایقش و شغلی که دوست دارد میگوید. او توضیح میدهد که میخواهم ناتور دشت باشم. یعنی در انتهای دشت و در جایی که کودکان ممکن است از لبهی پرتگاه پرت شوند، آنها را از افتادن از دره نجات دهد. هولدن میگوید: «همهش مجسم میکنم که هزارها بچهی کوچیک دارن تو دشت بازی میکنن و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبهی یه پرتگاه خطرناک وایسادم و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم… تمام روز کارم همینه. یه ناتور ِدشتم…». اسم کتاب هم به همین موضوع اشاره دارد.
«ناتور دشت» را هم مترجمهای زیادی به فارسی برگرداندهاند، یکی از بهترین نمونهها ترجمه احمد نجفی است که در نشر نیلا منتشر شده است. این کتاب را هم میتوانید در فروشگاه های دانلود قانونی کتاب مطالعه کنید.
منبع: ویکی پدیای فارسی و فیدیبو